تئوکراسی ذاتا اندوهناک است*

برگرفته از کتاب اسپینوزا و سیاست

اتی ین بالیبار

ترجمه فواد حبیبی و امین کرمی

انتشارات ققنوس

هر اندازه محدودیت‌هایی که بر آزادی فردی تحمیل می‌شوند خشن‌تر باشند، واکنش به آن‌ها خشن‌تر و مخرب‌تر خواهد بود. این «قانون طبیعت» است. هنگامی که هر فردی به نحوی از انحا ملزم گردد تا همانند دیگری فکر کند، نیروی مولد فکر وی به نیرویی مخرب بدل می‌شود. در حالت افراطی، این امر به جنونی خروشان در افراد و تباهی جملگی روابط اجتماعی منجر می‌گردد. این تناقض به وضوح هنگامی هر چه بیش‌تر حاد و وخیم می‌شود که دولت با قسمی دین این همان می‌شود، خواه بدین علت که مرجعیت دینی مرجعیت و اقتدار مدنی را تصاحب کرده و آن را به انضمام خود درآورده باشد، یا به این سبب که دولت بر افراد قسمی «جهان بینی» را تحمیل می‌کند که در پی آن است که جانشین دین شود و در نتیجه هدف از آن هر چه باشد، از همان خمیر مایه دین است. ص86

 

اسپینوزا از طرفی دین حقیقی را امری درونی و فردی می‌داند که نهاد دین آن را به اعمال بیرون فروکاسته و خود را صاحب حق و نظر درباره آن کرده واز طرفی حکومت و حاکم را مسئول تفسیر کتاب مقدس و شئونات بیرونی دین می‌داند. تلخیص ازصفحات 108 تا 112

 

ترس از خدا، ملازم با ترس وسواسی از بدکیشی و بی‌ایمانی که از بطن آن قسمی اندوه و حزن دایمی به جریان می‌افتد. تئوکراسی ذاتا اندوهناک است. همبستگی[در چنین شرایطی موضوعیت می‌یابد]، زیرا متکی است بر همانند سازی افراد و تبدیل آن‌ها به نقطه مقابل خود. قسمی تنهایی و دلتنگی خوفناک. هر کدام از افراد، در هراس از داوری خدا در هر لحظه، این اضطراب را به دیگری فرا می‌افکند، به کسی که رفتارش را می‌بیند و می‌پندارد که او می‌تواند خشم و غضب خداوند را بر سر اجتماع فرود آورد. بدین ترتیب[فرد مزبور] به این مرتبه می‌رسد که همه «همسایه‌ها» را «دشمن درونی» بالقوه‌ای تلقی می‌کند. به این صورت[در پایان] فقط این می‌ماند که «تنفر الهیاتی» به هر گونه تعارض عقیده‌ای نفوذ و رسوخ می‌کند و تمایل به آن تعارضات رابه امری درمان‌ناپذیر بدل گردد. ص115

 

دولتی که «قدرتمند» است، دولتی «مطلق»، دولتی است که قدرت خویش را تحت کنترل دارد. آن دولتی که از همه کمتر «مطلق» است که مجبور است در برابر خبایثی قانون وضع کند که خود آن‌ها را پدید آورده است. ص150

 

پایدارترین دولت‌ها آن دولتی است که شهروندان در آن دلایل بسیاری دارند تا باور بیاورند(به علت خود فرم نهادها و شیوه‌هایی که نهادها طبق آن‌ها عمل می‌کنند) کسانی که بر ایشان حکم می‌رانند «قدرت مطلق» نیستند، بل‌که در واقع تصمیماتشان از طریق ضرورتی عام تعین می‌یابند. ص186

هنگامی که خدا را به منزله‌ی قانون‌گذار یا اربابی تخیل می‌کنیم که نمی‌توانیم به هیچ وجه از او متنفر شویم[مگر به قیمت اضطرابی تحمل‌ناپذیر]، عدم قطعیتی که جنبش‌های متفاوت این تاثیر[یا تنفر] تولید می‌کند جابه‌جا می‌شود، همانند[خود] تنفری که به موازات عشق وجود دارد. بنابراین به جای خدا، خودمان و همنوعانمان بدل به ابژه‌های نفرتی می‌شویم که هیچ حد و مرزی ندارد. این است خاستگاه اندوهی که وجه مشخصه‌ی دین است، خاستگاه خشوع و «تنفر الهیاتی». ص186

*از متن کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد