و خدایی که در این نزدیکی ست...

خدایان نخستین در اسطوره‌های بشری، علاوه بر نامیرایی معمولا به یک یا چند هنر بیشتر آراسته نبودند. در باقی موارد رفتار و ویژگی‌هایی شبیه انسان فانی داشتند.

اما خدایان متاخر، یعنی خدایان ادیان ابراهیمی علاوه بر خالق و قادر مطلق، یک ویژگی بسیار متفاوت و حتا شگفت‌انگیز دارند: «دانای کل»

آنها بر تمام گذشته، حال و آینده انسان اشراف دارند و حتا از نهانی‌ترین افکار و امیال او مطلع‌اند.

مومنان جدید نه تنها همانند مومنان قدیم باید در معابد، عبادات و رفتار فردی و اجتماعی خویش حدود خدایان را مراعات کنند که در خفا و درون خود نیز نباید فکر شکستن حدود تعیین شده را به ذهن راه دهند.

 

در دوران جدید و به ویژه با پیشرفت تکنولوژی دولت‌ها نیز آرام آرام خود را به مقام «دانای کل» نزدیک کردند.

امروز با دسترسی به سوابق، اطلاعات شخصی و پاییدن فرد میتوان دریافت او در گذشته چه کرده، حال چه میکند و با احتمال خوبی تخمین زد که وی قرار است چه کند!

شبکه‌های اجتماعی امکان «دانای کل» شدن نیمه نصفه‌ای برای همگان مهیا کرده‌اند. افراد بخش‌هایی از زندگی خصوصی خود را به معرض نمایش همگان می‌گذارند که شاید در گذشته حریم ممنوعه بوده است. هر کس می‌تواند با رصد و کمی جاسوسی سر از برخی اسرار افراد دربیاورد و با کمی خلاقیت پاسخ ناگفته سوال‌هایش را نیز بیابد. حال اگر به تمام داده‌های رفتار سایبری فرد و مکالمات خصوصی‌اش دسترسی داشته باشد، تقریبا یک «دانای کل» کامل است.

داستان سریال یو نیز از همین‌جا آغاز می‌شود.

از اینجا به بعد شما با خطر اسپویل مواجه هستید.

پسر عاشق در مقام «دانای کل» معشوق قرار می‌گیرد. حتا پا را فراتر می‌گذارد و مقدرات را تغییر می‌دهد. او از بالا تمام حوادث را زیر نظر دارد و می‌داند کِی و کجا باید حضور داشته باشد تا نتیجه دلخواه را بگیرد. حتا از پس حوادث غیر مترقبه برمی‌آید.

این‌که کسی چنان از بالا بر شما تسلط داشته باشد که حتا آن را احساس نکید، هشدار خطرناکی به همه انسان‌های قرن بیست و یکم است.

مسئله مهم دیگری که در این سریال طرح می‌شود بحث سرنوشت و آرزوهای ماست.

آیا ما حاضریم سرنوشتی را  بپذیریم ما را به آرزوهایمان می‌ساند؟ حتا اگر به قیمت از دست دادن کسانی باشد که دوستشان داریم و از همه بالاتر از بین رفتن خودمان؟

دختری که دوست دارد نویسنده شود حاضر نیست اطرافیانی که مانع رسیدن او به آرزویش هستند را ترک یا طرد کند. وقتی پسر عاشق این کار را با حذف آن‌ها انجام می‌دهد از او عصبانی می شود با این‌که می‌داند عامل موفقیتش بوده. و نکته جالب دختر بهترین رمانش را وقتی می‌نویسد که خود در پروسه به قتل رسیدن قرار دارد.

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!

و در آخر به نظر می‌رسد فیلم‌ها و سریال‌ها روز به روز به توانایی بیشتری در ساختن بدمن‌های خاکستری و دوست داشتنی می‌رسند.

به قول سقراط، «به سگ سوگند» اگر کینه ای از این عاشق قاتل به دل گرفته باشم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد